به یاد یاسمین
سحر جعفری - کارشناسی ارشد ۱۴۰۲
نیلوفر سرخیم و غمین میروییم
بر گسترهٔ عشق و یقین میروییم
آنگاه که پارهپاره در خاک شویم
چون جنگل و سرو از زمین میروییم🤍چهرۀ خندان و معصوم یاسمین همیشه در قلب و ذهنم زنده است. هر بار که به یاد پاکی دل و مهربانی بیپایانش میافتم، دلم آتش میگیرد. نمیدانم به کدامین گناه، آن لبخند پاک و آن نگاه بیریایش باید خاموش شود؟ چگونه ممکن است کسی که اینقدر زندگی را با صداقت و عشق پر کرده بود، ناگهان بیصدا از میان ما برود؟ این بیصدایی، بغضی سنگین بر جانم مینشاند که هرگز فراموش نخواهد شد.
یادمه آخرین باری که با هم حرف زدیم، بعد از درس سمینار بود. یاسمین با تمام وجودش مصمم بود که پژوهشش رو هرچه زودتر به نتیجه برسونه و پایاننامهش رو تمام کنه. اون لحظهها، اون شور و انگیزه توی چشمهاش هنوز جلوی چشممه… چقدر زود این لحظههای ساده و پر از زندگی تموم میشن و فقط دلتنگیشون برامون میمونه. باور کردن نبودنش هنوز برام سخته… کاش زمان، کمی مهربونتر بود و اینقدر زود نمیگذشت.
به یاد یاسمین عزیزم، گلی از گلهای بهشت
امیر ارسلان یاوری - کارشناسی ارشد ۱۴۰۲
تجربۀ آشنایی من با یاسمین به همکلاسی بودن تو درسای مختلف، همآزمایشگاهی بودن و تیای درسی بودن که یاسمین درس رو برداشته بود، خلاصه میشه و واقعیت ماجرا اینه تو تمام این موارد واقعاً خوب بود. نمونۀ یه دانشجوی خوب و موفق بود. از اون مدل آدما که یه گوشه ساکت میشینه ولی تلاششو میکنه کارهاشو به بهترین نحو انجام بده.
خبر شهادتشو که شنیدم شوک شدم، اصلاً باورم نمیشد، کلی هم ناراحت شدم که چرا بعد ۱۲ روز، این آدم به این خوبی دیگه نه تو آزمایشگاهمونه، نه تو جلسات هفتگی و نه بین ما… امیدوارم روحش در آرامش باشه 🖤 و تحقیقات و مسئلههایی که شاید فرصت نکرد کامل کنه و به نتیجه برسونه، ادامه پیدا کنن.
علی شازایی - کارشناسی ارشد ۱۴۰۲
سلام،
واقعیت، اولین بار که این خبرو داخل کانالهای دانشکده دیدم، خیلی شوکه و ناراحت شدم. ایشان همیشه یک لبخند دلنشین داشت و از همصحبتی با ایشان انرژی میگرفتیم. من خودم شاهد تلاشهای مستمر و زیاد ایشان بودم و سعی میکردند بدون حاشیه، بهترین خود را برای درس و دانشگاه بگذارند. اطمینان دارم یکی از شخصیتهای تأثیرگذار دانشگاه در آینده، ایشان بودند. ایشان سرشار از امید، شوق و عزم بود و حقیقتاً حیف شد که اون امید از دست رفت. باورم نمیشه که دیگر نیستند. باشد تا همۀ ما هم از ایشان یاد بگیریم.
فاطمه میرجلیلی - کارشناسی ارشد ۱۴۰۳
یاسمین برای من یکی از مهربانترین و خوشبرخوردترین آدمهایی بود که در دوران دانشگاه شناختم. اولین نفری بود که در آزمایشگاه استاد با من صمیمی شد. با لبخند و روی خوش من را با محیط و بچهها آشنا کرد و از همان لحظه حس کردم بودن در جمع بچههای آزمایشگاه برایم راحتتر شده است. همیشه با آرامش و مهربانی میگفت: «اگه سؤالی داشتی یا به چیزی نیاز داشتی، حتما ازم بپرس.» و این فقط یک جمله نبود، واقعا همیشه آمادۀ راهنمایی بود.
ما جلسات هفتگی مشترک برای پروژهمان داشتیم و یاسمین همیشه یکی از فعالترین افراد گروه بود. هر هفته با دقت ارائه میداد، کارش را جدی میگرفت و با برنامه جلو میبرد. مشخص بود که میخواست پروژهاش را به بهترین شکل به پایان برساند. نمرههایش همه خوب بود و در کلاسها بسیار فعال بود و با دقت، تدریس استاد را دنبال می کرد. یاسمین ورودی سال قبل از ما بود، برای همین زیاد در دانشگاه همدیگر را نمیدیدیم، اما همان دیدارهای کوتاه قبل از جلسه و یا سر کلاس، جزو لحظههای بهیادماندنی برای من از محیط دانشگاه بود. واقعاً کمتر کسی را مثل او دیده بودم که اینقدر صمیمی، خوشرو و بیادعا باشد.
وقتی خبر شهادتش را از زبان استاد شنیدم، اصلاً باور نکردم. به خودم میگفتم حتما تشابه اسمی است و مدام در اینترنت بهدنبال عکس یا نشانی بودم که مطمئن شوم اشتباه شدهاست؛ اما متأسفانه واقعیت داشت.
تا چند روز بعد از شنیدن خبر، تصویر آخرین باری که با یاسمین صحبت کرده بودم، مدام جلوی چشمم میآمد. نمیتوانستم جلوی اشکهایم را بگیرم. با اینکه مدت زیادی از آشنایی ما نمیگذشت، اما یاسمین در همان زمان کوتاه جای خودش را در دل آدم باز میکرد. هنوز هم گاهی ناخودآگاه از ذهنم میگذرد به یاسمین پیام بدهم و حالش را بپرسم، اما او دیگر بین ما نیست.
یاسمین با همهٔ مهربانیهایش، لبخندهایش و صدای آرام و دلنشینش، همیشه در خاطر ما خواهد ماند...
نازنین شریفی - دکتری ۱۳۹۷
گرچه هرگز فرصت دیدار حضوری با یاسمین را نداشتم و ارتباطمان تنها از راه جلسات مجازی بود، اما از همان مکالمۀ اول، صدای آرام و معصومش حس نزدیکی و مهربانی عمیقی در دل من ایجاد کرد. صدایی که هنوز هم در خاطرم مانده و دلتنگش هستم.
شیوۀ صحبتکردن و ارائههایش چنان لطیف و آرام بود که نمیخواستی تمام شود. مهربانی در کلامش، وقار در رفتارش و صداقت در نگاهش، از او نه فقط یک دانشجو، بلکه انسانی عزیز و فراموشنشدنی ساخته بود.
ادب در گفتار و رفتارش موج میزد، اما نه آن ادب معمول و متعارف که در بسیاری میبینیم؛ عمیق، خالص و نادر؛ آنچنان که کمتر کسی را میشناسم که تا این اندازه اهل احترام، ادب و متانت باشد.
در کنار این ویژگیهای انسانی، سختکوش، با اراده و هدفمند بود. برای رسیدن به آرزوهایش، بهویژه ادامه تحصیل، تلاش فراوانی کرد و با تمام وجود، وقت و انرژی گذاشت. اما افسوس که مجال ندید تا ثمرهٔ این تلاشها را ببیند.
یاسمین شاید امروز در میان ما نباشد، اما نرمی صدایش، بزرگی قلبش و حضور آرامشبخشش، همیشه در ذهن و دل ما زنده خواهد ماند.