پرش به مطلب اصلی

چند کلام از سال‌بالایی‌ها

فاطمه نیلفروشان
فاطمه نیلفروشان
کارشناسی ۱۴۰۳

سلام ورودی عزیز!

بهت تبریک می‌گم که از مسیر سخت و پرچالش کنکور یا المپیاد موفق بیرون اومدی و به این دانشکده رسیدی، که واقعاً هم از قشنگ‌ترین دانشکده‌های ایرانه و توش لذت می‌بری. ولی یادت باشه که اون رقابت سنگین کنکور همون‌جا تموم شد و دانشگاه یه دنیای جدیده و دیگه قرار نیست هر کس یه گوشه بشینه و برای خودش درس بخونه. این‌جا گروهی درس خوندن و کانکشن زدن دستت رو می‌گیره و کمکت می‌کنه. پس بعد کلاس‌ها زود نرو خونه و بمون با آدم‌ها آشنا شو و دوست پیدا کن. 

امیدوارم موفق باشی و روزای سخت اول ترم برات خوب بگذره.

محمدامین عباسفر
محمدامین عباسفر
کارشناسی ۱۴۰۱

دورهٔ کارشناسی نقطهٔ شروع زندگی حرفه‌ای شماست و به همین جهت بسیار دارای اهمیته. این چند سال برای شما بهترین موقعیته که مسیر آیندهٔ خودتون رو پیدا کنید. برای همین از این فرصت استفاده کنید و در کنار خوندن درس‌های کارشناسی (که اون هم برای موفقیت‌تون لازمه)، سعی کنید تجربه‌های مختلف کسب کنید.

تجربه‌های زیادی هستن که می‌تونن به شما کمک کنن مسیرتون رو پیدا کنید و در دانشگاه موقعیت‌های بسیاری برای این کار وجود داره. از انجام پژوهش در آزمایشگاه اساتید گرفته تا دورهٔ کوآپ که فرصت فعالیت در شرکت‌های مختلف رو در اختیار شما قرار می‌ده. البته این تجربه‌ها فقط محدود به داخل دانشکده نمی‌شن. به‌عنوان مثال شما با شرکت در کلاس‌های سایر رشته‌ها، ممکنه علاقهٔ خودتون رو در اون مباحث پیدا کنید و حتی تصمیم بگیرید تحصیلات تکمیلی خودتون رو در این رشته ها ادامه بدید. بسیار بودند افرادی که با پیدا کردن علاقه و استعدادشون، تصمیم گرفتن در رشته‌هایی مثل MBA، اقتصاد و فلسفهٔ علم تحصیل‌شون رو ادامه بدن. در کنار همهٔ این‌ها، فعالیت‌های هنری، ورزشی، فرهنگی، فعالیت در نشریه‌ها و رویدادهای دانشجویی هم بسیار توصیه می‌شه و فرصت‌های جدید متعددی رو در اختیارتون می‌ذاره.

نکتهٔ مهمی که در این مسیر حائز اهمیته، مشورت با سایر افراد مخصوصاً بزرگترهای دانشکده است. تقریباً هر کاری رو که بخواید انجام بدید، قبل از شما بسیاری از افراد انجام دادند و چالش‌ها و دستاوردهاش رو دیدند. خیلی وقت‌ها یه گفت‌وگوی ساده با این افراد می‌تونه چیزی که خودتون قراره بعد ماه‌هابفهمید رو بهتون بگه و از هدر رفتن زمان و انرژی جلوگیری کنه. پس قبل از این‌که شروع به هر کاری کنید، خوبه که با افراد مرتبط و مطلع اون حوزه مشورت کنید.

خلاصه که خیلی قدر دوران کارشناسی رو بدونید و سعی کنید نهایت بهره رو از این مدت ببرید. زودتر از چیزی که فکرش رو بکنید به خودتون می‌آیید و می‌بینید شما هم دارید به‌عنوان دانشجوی سال آخر، برای ورودی‌های دانشکده متن می‌نویسید.

امیرحسین روان‌نخجوانی
امیرحسین روان‌نخجوانی
کارشناسی ۱۴۰۰

سلام به همه

امیدوارم حالتون خوب باشه. همه‌تون حسابی ایول دارید، دانشگاه شریف جای جالبیه. اگه قرار باشه به خودم وقتی ورودی بودم یه توصیه بکنم، احتمالاً بهش می‌گم که تجربه کن، اونم زیاد! احتمالاً بزرگ‌ترین سودی که کارشناسی می‌تونه واسه‌ت داشته باشه اینه که بدونی می‌خوای با این زندگی چی‌کار کنی و فدای سرت اگه نشد، زندگی بعدی! آدم‌ها متفاوتن و هیچی خوب یا بد نیست، صرفاً مهمه که واسه کارهات دلیل شخصی داشته باشی و روی جو سوار نشی. مثلاً سر کار رفتن واسه امیرحسین باعث شد اعتماد به نفس بگیره و بعد از اون توی دانشگاه موفق‌تر باشه، در صورتی که واسه رفیقش این‌طوری نبود. دانشکدهٔ کامپیوتر یه عالمه آدم خوش‌فاز داره. هم‌دیگه رو پیدا کنید و طوری دانشجویی کنید که بعد از ۴ سال اندازهٔ یه عالمه چایی خوردن و خاطره گفتن، زندگی کرده باشید.

امیرحسین شایان
امیرحسین شایان
کارشناسی ۱۴۰۲

سلام رفقا! امیدوارم حال‌ دل‌تون خوب باشه.

 یه درد دل خودمونی: اگه فکر می‌کنی دانشگاه فقط تفریح و خوش‌گذرونیه، یه کم باید توقعاتت رو تنظیم کنی. اگه دوست داری معدلت خوب باشه، باید تلاش کنی -شبیه دوران کنکور، ولی با استرس خیلی کمتر و آزادی عمل بیشتر. این‌جا داستان یه‌خورده فرق داره.

راستش، تو دانشگاه یه مسیر ثابت برای موفقیت وجود نداره. هر کس طبق ویژگی‌های خودش می‌تونه بدرخشه. پس لطفاً خودت رو با کسی مقایسه نکن؛ روی رشد خودت تمرکز کن و تا جایی که می‌تونی معدلت رو خوب نگه‌دار. همین خودش کلی در رو برات باز می‌کنه.

دربارهٔ درس‌های پایه از تجربهٔ خودم بگم:

می‌تونی منظم بری کلاس و با استاد جلو بیای، یا اگه راحت‌تری، ویدئوهای درس رو از OCW (سامانۀ درس‌افزار دانشگاه که فیلم درسی تقریباً همهٔ دروس رو شامل می‌شه) ببینی و منبع رو بخونی. هر کدوم رو که انتخاب می‌کنی، اصل کار حل تمرین‌ها و سؤالات کتابه. بدون تمرین، نتیجۀ دلچسب گرفتن سخته، ولی برعکس با تمرین، معجزه می‌بینی!

آخر سر هم یادتون باشه: دانشگاه فقط نمره نیست؛ مسیر شناخت خودته. یه تعادل قشنگ بین درس، استراحت و تجربه‌های جدید بساز. اگه جایی هم گیر کردی، از پرسیدن نترس، همهٔ ما همین مسیر رو اومدیم و کنارتیم.

آیناز رحمانی
آیناز رحمانی
کارشناسی ۱۴۰۳

جالب‌ترین بخش برای من در مواجهه‌های اولم با دانشگاه، آدم‌هاش بود. آدم‌ها درس می‌خوندن، کار می‌کردن، فعالیت‌های هنری، دانشجویی، سیاسی، ورزشی و… رو دنبال می‌کردن، تفریح می‌کردن و خلاصه خیلی‌هاشون اون آدم‌های تک‌بعدی‌ای که انتظارش رو داشتم، نبودن.

دانشگاه برای خیلی‌ها فقط جای درس خوندن نیست؛ محیطی برای رشد مهارت‌ها و ابعاد مختلف شخصیت‌شونه. به تو هم توصیه می‌کنم قبل از این که بگی «معلومه که اومدم فقط درس‌مو بخونم و برم»، یه نگاه به اطراف و راه‌های پیش‌روت بندازی تا بتونی استفادۀ بهتری از فرصت‌هایی که دانشگاه در اختیارت می‌ذاره داشته باشی.

سیداحمد موسوی‌اول
سیداحمد موسوی‌اول
کارشناسی ۱۴۰۲

سلام، قبل از هرچیزی به همه‌تون خوش‌آمد میگم، امیدوارم دوران دانشجویی خوب و شیرینی داشته باشید!

نمی‌خوام مثل همه برم بالای منبر و نصحیتت کنم، صرفاً می‌خوام بگم که دانشجو بودن در نهایت از بهترین خاطرات عمرت می‌شه، سعی کن خودت رو درگیر حاشیه‌ها و ناراحتی‌هاش نکنی و از هر چیزی لذت ببری. علاوه‌بر اون، این‌جا مهم‌ترین بخش زندگی‌ته و جاییه که آینده‌ت به اون بستگی داره و مطابق اون چیزی که پیش می‌بری شکل می‌گیره، پس توصیه می‌کنم حواست به کارها و درس‌ها هم باشه.

یه چیز دیگه هم بخوام بگم اینه که سعی کن خجالتت رو کم‌کم کنار بذاری و هیچ‌وقت توی لاک خودت نمونی، به‌خاطر همین سعی کن با جمع خوبی ارتباط داشته باشی، نه این‌که دوست صمیمی باشید، همین که صرفاً سلام‌علیک داشته باشید هم خیلی خوبه.

در نهایت هم برای این‌که درس‌ها رو راحت‌تر جلو ببری سعی کن با یکی دو نفر که خوب می‌شناسی‌شون و فکر می‌کنی باهاشون راحتی، یه گروه یا اکیپ تشکیل بدید (برای این حرکت اصلاً عجله نکن و اول سعی کن هم‌دیگه رو خوب بشناسید) و درس‌ها رو با هم بردارید یا با هم کاراش رو انجام بدید.

این حرکت لود درس‌ها رو به شدت کاهش می‌ده و همچنین واقعاً هم بهتون خوش می‌گذره.

مهدی بهرامیان
مهدی بهرامیان
کارشناسی ۱۴۰۱

تا می‌تونید توی دانشگاه دنبال درس جالب بگردید و اگه خواستید اون‌ها رو بردارید. اگر هم نمی‌تونستید یا نمی‌خواستید، سر کلاس برید و به دایرهٔ دانایی‌تون اضافه کنید.

به تمرین‌ها و پروژه‌هاتون خیلی اهمیت بدید و تلاش کنید که تا حدی مرتب‌شون کنید که بتونید ارائه‌شون بدید و توی گیت‌هاب‌تون بذاریدشون. این‌طوری هم خودتون بیشتر و بهتر یاد می‌گیرید و هم این‌که دایرهٔ پروژه‌ها و تجارب‌تون گسترش پیدا می‌کنه و بعد برای هر کاری که بخواید بکنید، چه استارتاپ باشه، چه استخدام و چه تحقیق، افراد دیگه می‌تونن با دیدن گیت‌هاب‌تون بهتر متوجه توانایی‌هاتون بشن.

از ابزارهای هوش مصنوعی به‌عنوان نسل بعدی موتورهای جست‌و‌جو استفاده کنید و نه به‌عنوان جایگزین خودتون، چرا که اگه ازشون به‌عنوان دومی استفاده کنید، سقف توانایی‌هاتون ثابت می‌مونه و همین‌طور به‌سادگی جایگزین‌پذیر می‌شید.

این در حالیه که اگه ازشون برای منظور اول استفاده کنید، سرعت یادگیری شما رو می‌تونه به‌شدت افزایش بده و به‌جای این‌که نیاز داشته باشید خط‌به‌خط مستندات رو دوباره بخونید تا یه نکتهٔ ریز رو متوجه بشید، از اون ابزار کمک بگیرید. (البته اگه خیلی کارتون گیر یه مستند خاصی باشه، کامل خوندنش قطعاً مفیده و بهتون کمک می‌کنه که سؤالای بهتری از هوش مصنوعی بپرسید.)

پریسا جلالی
پریسا جلالی
کارشناسی ۱۴۰۳

دانشگاه قراره با اون تصوری که ازش دارید فرق داشته باشه؛ هم از نظر درس، هم از نظر چالش‌هایی که سر راه‌تون میاد. مهم‌ترین چیز اینه که از امتحان کردن نترسید. اشتباه می‌کنید، زمین می‌خورید، اما هر بار یه چیزی یاد می‌گیرید. از شکست‌ها درس بگیرید و یادتون باشه هیچ‌وقت خودتون رو با بقیه مقایسه نکنید؛ مسیر هر کسی منحصر به فرده.

اوایل فکر می‌کردم باید همه چی رو کامل بلد باشم تا شروع کنم، ولی فهمیدم بهتره شروع کنی تا بلد بشی. بیشتر چیزهایی که یاد گرفتم، از پروژه‌ها، کارهای گروهی و شکست‌های کوچیک به دست اومدن، نه از نمره‌ها. می‌دونم سخته، اما نمره همه چیز نیست و یادگیری مهمه، تجربه مهمه، و لذت بردن از مسیر درس خوندن هم مهمه.

یکی از جالب‌ترین بخش‌های دوران دانشجویی، فعالیت توی رویدادهای مختلفه. چه دبیر باشید، چه استف ساده، این‌که با بقیه همکاری کنید، مسئولیت‌ها رو تقسیم کنید و در نهایت با تلاش همگانی یه اتفاق قشنگ رقم بزنید، واقعاً لذت‌بخشه. تازه، وسط همین مسیر کلی آدم جدید می‌شناسید و دوستی‌های موندگار شکل می‌گیره.

مائده حیدری
مائده حیدری
کارشناسی ۱۴۰۰

سلام! اول از همه تبریک می‌گم که این‌جایید. احتمالاً یه‌کم که بگذره با یک سری بدیهیات و روندها آشنا می‌شید و داشتم فکر می‌کردم چی بگم که شاید وسط‌های مسیر به کار بیاد. احتمالاً تا آخر تحصیل کلی موقعیت‌های مختلف تجربه می‌کنید. از دوراهی شرکت در رویدادها و استف شدن (که این یکی جوابش معلومه!) تا سرکار رفتن و شروع ریسرچ و غیره.

به نظرم همون‌قدر که انجام دادن کارهایی که در لحظه در راستای هدف هستن مهمه، همون‌قدر هم انجام کارهای رندوم می‌تونه دید بازتری بهتون بده، مسیرهای بهتری جلوی پاتون بذاره و در کمترین حالت تجربه‌های جالب براتون به جا بذاره. پیش‌بینی این‌که مسیرمون تو این چهار، پنج سال چطوریه و به کجا می‌رسه و در نهایت کدوم فعالیت‌ها بیشتر کمک‌تون می‌کنن واقعاً سخته و به نظرم کارشناسی جاییه که می‌شه خیلی چیزا رو با هزینهٔ خیلی کم تجربه کرد. 

موفق باشید.

محمدحسن بیاتیانی
محمدحسن بیاتیانی
کارشناسی ۱۴۰۱

سلام! اول این‌که حتماً سری در همهٔ انجمن‌های دانشجویی باید زد. هر کدوم که به علایق آدم حتی خیلی کم نزدیک باشه، حتماً ارزش اکسپلور کردن داره و هم کلی ارتباط جدید می‌ده و هم به شخصیت آدم بُعد می‌ده.

رویداد دانشجویی چیزیه که حتماً هر کس به نظرم باید یه بار توی ترم‌های پایین تجربه‌ش کنه و ازش کلی چیز یاد بگیره و شخصیتش رو رشد بده. 

اما نکتهٔ مهم اینه که اون‌قدر نباید درگیر این مسائل شد که درس فراموش بشه و تأثیر منفی بذاره.

برای من دیدن کلی آدم خفن و باهوش که هر کدوم توی بسیاری از زمینه‌ها درخشان بودن، تجربهٔ خیلی ارزشمندی بود و از طرفی هم شاید بعضی موارد، جو بی‌نهایت رقابتی شریف، آزارم می‌داد. 

کار کردن در کنار درس به نظرم یکی از چیزهاییه که خیلی توی دورهٔ کارشناسی می‌تونه به آدم کمک کنه و بهش بفهمونه که علاقه داره توی ایران وارد صنعت حوزهٔ کامپیوتر بشه یا نه. این کار دید خیلی خوبی می‌ده، ولی تا حد زیادی هم سختی داره که باید در کنار درس هندلش کنی.

و نکتهٔ آخر این که به نظرم ماینور کردن توی دانشگاه چیزیه که خیلی ارزشمنده و کمک می‌کنه آدم دید بهتری نسبت به علوم دیگه‌ای جز کامپیوتر پیدا کنه؛ که هر کس با توجه به علاقه‌اش می‌تونه در رشته‌های علوم پایه، اقتصاد یا هر رشتهٔ دیگه‌ای که دوست داره ماینور بکنه و دیدش رو نسبت به اون‌ها بهتر کنه.

امیرمهدی کوششی
امیرمهدی کوششی
کارشناسی ۱۳۹۸

یکی از مهم‌ترین تجربه‌های من در دانشگاه، خود مفهوم دوستی بود. دوستی با افراد مختلف باعث شد بفهمم داشتن رفیق چقدر ارزشمند است و چطور می‌تواند در انتخاب مسیر زندگی تأثیرگذار باشد و به فرد کمک کند. در دانشگاه شریف، طیف گسترده‌ای از افراد حضور دارند؛ از المپیادی‌ها گرفته تا کنکوری‌ها، که هرکدام با بینش و سبک زندگی خاص خود وارد دانشگاه و این رشته شده‌اند.

بهترین تجربه‌های من، تجربه‌های مربوط به دوستی بودند. این روابط دوستانه باعث شدند ارتباطات زیادی پیدا کنم، مسیر زندگی افراد مختلف را ببینم و بهترین برداشت را از مسیر زندگی خودم داشته باشم. جدا از این، تجربهٔ کار گروهی نیز از تجربیات خوب من بود که در نهایت در محیط شرکت بسیار به کارم آمد. در شرکت یاد گرفتم چگونه با افراد تعامل داشته باشم، چگونه متعهد باشم و وظایفم را به‌درستی انجام دهم؛ و این تجربه برایم بسیار ارزشمند بود.

استقلالی که در دوران دانشگاه داشتم-این‌که خودم امورم را مدیریت کنم، کار و درس را همزمان پیش ببرم و در فعالیت‌های دانشجویی نیز مشارکت داشته باشم- بار و فشار زیادی داشت؛ ولی انسان زمانی شروع به رشد می‌کند که خوب کش بیاید!

توصیه‌ام این است که در همهٔ فضاهای موجود حضور پیدا کنید و حداقل یک‌بار آن‌ها را تجربه کنید؛ تک‌بعدی نباشید. اگر هدف‌تان اپلای کردن است و فقط درس می‌خوانید و هیچ فعالیت دیگری انجام نمی‌دهید، شاید با معدل بالا به آن‌جا بروید، اما بعد متوجه می‌شوید که بلد نیستید با دیگران ارتباط برقرار کنید. وقت‌تان را فقط صرف یک چیز نکنید؛ باید یک تعادل منطقی برقرار کنید. اگر به هر کدام آسیب برسد، در جایی باید هزینه‌اش را پرداخت کنید.

همین رفتار و تصمیمات افراد در دانشگاه هم برایم بسیار جالب بود؛ این‌که می‌دیدم چقدر سخت‌کوش هستند و چقدر حاضرند برای هدفی که برای خودشان تعیین کرده‌اند، تلاش کنند؛ اما همین فشارها باعث می‌شد برخی رفتارهای منفی نیز داشته باشند؛ گاهی برای رسیدن به هدف، حتی به دوستان‌شان کمک نمی‌کردند و گاهی غرور و خودبرتربینی در میان دانشجویان شکل می‌گرفت که حاضر بودند هر کاری انجام دهند تا حرف‌شان تأیید شود.

با این حال، باید بدانید که در همین مسیر، افراد بسیار ماهری تربیت می‌شوند. اما بسیاری نیز تنها می‌مانند، چون فکر می‌کنند باید از همه بالاتر باشند و نمی‌فهمند که در کار گروهی است که همه رشد می‌کنند؛ هیچ کاری را نمی‌توان به‌تنهایی انجام داد.

باید گروهی وجود داشته باشد که اعضای آن مکمل یکدیگر باشند تا کاری به بهترین شکل انجام شود.

کار، پژوهش یا درس؟

کار کردن برای من تجربه‌ای بسیار شیرین بود. محیط کار با محیط آکادمیک تفاوت زیادی دارد و تجربه‌ای می‌سازد که متوجه می‌شوی آن‌چه در دانشگاه و در فضای تئوری یاد گرفته‌ای، در محیط کار چقدر کاربردی و مفید است. به نظر من، فقط درس خواندن مثل این است که در کلاس تئوری سفال‌گری شرکت کنی، ساختار خاک را بشناسی و هزاران طرح روی کاغذ بکشی، اما واقعاً زمانی متوجه می‌شوی چه چیزی یاد گرفته‌ای که بتوانی خروجی فیزیکی از آن بگیری. آن‌جاست که می‌فهمی چقدر مهم بوده‌اند و ای کاش آن درس‌ها را پشت گوش نمی‌انداختی.

پژوهش برای من از درس خواندن جذاب‌تر بود، چون تمرکز روی یک مسئلهٔ خاص داشت. در واقع، در دروس دانشگاهی معمولاً به‌طور عمیق وارد موضوعات نمی‌شویم، اما در پژوهش، روی یک مسئله عمیق می‌شوی؛ مسئله‌ای که واقعاً حل نشده و می‌توانی به دانش موجود در جهان کمک کنی تا یک قدم جلوتر برود.

با این حال، تجربهٔ کار برای من از پژوهش جذاب‌تر بود. در هر دو، نیاز به تعهد و تلاش وجود دارد، اما در کار، خروجی ملموس‌تر و قابل‌مشاهده‌تر است. در پژوهش ممکن است مدت‌ها وقت صرف کنی و به نتیجه‌ای نرسی، که این موضوع برای من آزاردهنده بود. به همین دلیل، تجربهٔ کار برایم جذاب‌تر است. البته پاداش پژوهش در مسائل مهم بسیار بالاتر از کار کردن است؛ گویی کاری را برای کل دنیا انجام می‌دهی. اما خب، تضمینی نیست؛ ممکن است مسئله حل بشود یا نشود.